یاد ما

بسم الله الرحمن الرحیم

دور قرآن در 80 روز-روز اول

دور قرآن در 80 روز-روز اول

بسم الله الرحمن الرحیم

[سوره الفاتحه (1): آیه 3]

اَلرَّحْمٰنِ اَلرَّحِیمِ (3)

ترجمه:

3-خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است(و رحمت عام و خاصش همه را رسیده).

تفسیر:

معنی"رحمن"و"رحیم"و گسترش مفهوم آنها و همچنین تفاوت میان این دو کلمه را در تفسیر "بسم اللّٰه" مشروحا خواندیم،و نیازی به تکرار نیست.

نکته ای که در اینجا باید اضافه کنیم این است که این دو صفت که از مهم ترین اوصاف الهی است در نمازهای روزانه ما حد اقل 30 بار تکرار می شوند (دو مرتبه در سوره حمد و یک مرتبه در سوره ای بعد از آن می خوانیم)و به این ترتیب 60 مرتبه خدا را به صفت رحمتش می ستائیم.

این در حقیقت درسی است برای همه انسانها که خود را در زندگی بیش از هر چیز به این اخلاق الهی متخلق کنند،بعلاوه اشاره ای است به این واقعیت که اگر ما خود را عبد و بنده خدا می دانیم مبادا رفتار مالکان بی رحم نسبت به بردگانشان در نظرها تداعی شود.

در تاریخ بردگی می خوانیم:

"صاحبان آنها با قساوت و بی رحمی عجیبی با آنها رفتار می کردند،چنان که می گویند اگر بنده ای در انجام خدمات اندک قصوری می ورزید مجازات های

سخت می دید:شلاق می خورد،او را به زنجیر می کشیدند،به آسیابش می بستند به حفر معادن می گماشتند،در زیر زمینها و سیاه چال های هولناک حبس می کردند و اگر گناهش بزرگتر بود به دارش می آویختند"! 1.

در جای دیگر می خوانیم:"غلامان محکوم را در قفس درندگان می انداختند و اگر جان سالم به در می بردند درنده دیگری را داخل قفس او می کردند".

این بود نمونه ای از رفتار مالکان با بردگان خویش،اما خداوند جهان در قرآن کرارا تذکر می دهد که اگر بندگانم بر خلاف دستورم عمل کردند و پشیمان شدند می بخشم،می آمرزم،رحیم و مهربانم آنجا که می فرماید: قُلْ یٰا عِبٰادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلیٰ أَنْفُسِهِمْ لاٰ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَهِ اللّٰهِ إِنَّ اللّٰهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً 2"ای کسانی که از حریم بندگی سرباز زده اید از رحمت خدا مایوس نشوید،خداوند همه گناهان را می آمرزد"(توبه کنید و از دریای بی پایان رحمت خدا بهره مند شوید).

بنا بر این آوردن"رحمان و رحیم"بعد از "رَبِّ الْعٰالَمِینَ" اشاره به این نکته است که ما در عین قدرت نسبت به بندگان خویش،با مهربانی و لطف رفتار می کنیم این بنده نوازی و لطف خدا،بندگان را شیفته او می سازد:که با یک دنیا علاقه بگویند "اَلرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ" .

اینجا است که انسان متوجه می شود چقدر فاصله است بین رفتار خداوند بزرگ با بندگان خویش،و روش مالکان با زیردستان خود،مخصوصا در عصر شوم،بردگی.

منبع:تفسیرنمونه:آیت الله مکارم شیرازی:جلد1:ص36و37

از رو بخوانید

تقدیم به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83
قابل تحمل

قابل تحمل

بسم الله الرحمن الرحیم

5- مشکلات و فراز و نشیب ها به زندگی روح می دهد

شاید درک این مسئله برای بعضی مشکل باشد که مواهب و نعمت ها اگر مستمر و یکنواخت باشند ارزش و اهمیّت خود را از دست می دهند.

امروز ثابت شده که اگر جسمی را در وسط اطاقی بگذارند و از تمام اطراف نور قوی و یکسان به آن تابنده شود و خود جسم و اطاق نیز کاملًا صاف و مُدّور باشد هرگز آن جسم را نمی توان مشاهده کرد، زیرا، همیشه سایه ها وقتی در کنار نور قرار می گیرد ابعاد جسم را مشخّص می کند و آن را از اطراف خود جدا می سازد و ما می توانیم آن را ببینیم.

ارزش مواهب زندگی نیز بدون سایه های کم رنگ و پررنگ مشکلات هرگز قابل مشاهده نیست. اگر در تمام عمر بیماری وجود نداشت لذت سلامتی هرگز احساس نمی شد، به دنبال یک شب تب داغ و سوزان و سردرد شدید و جانکاه است که صبحگاهان به هنگام قطع تب و درد چنان طعم سلامتی در ذائقه انسان شیرین می گردد که هر زمان به یاد آن شب بحرانی و رنج می افتد متوجّه می شود چه گوهر پرارزشی به نام سلامتی در اختیار دارد.

اصلًا زندگی یکنواخت- حتّی مرفّه ترین زندگی ها- خسته کننده و بی روح و مرگبار است، بسیار دیده شده که افرادی به خاطر یک زندگی مرفّه و خالی از هر گونه ناراحتی و رنج آنچنان خسته شده اند که دست به خودکشی زده و یا دائماً از زندگی خود شکایت دارند.

شما هیچ معمار با ذوقی را پیدا نمی کنید که دیوارهای یک سالن بزرگ را مانند دیوار یک زندان صاف و یکنواخت کند، بلکه با فراز و نشیب و پیچ و خم ها به اصطلاح به آن حالت می دهد.

چرا جهان طبیعت این قدر زیباست؟

چرا منظره جنگل هایی که بر روی کوهپایه ها می روید و نهرها به صورت مارپیچ از لابه لای درختان کوچک و بزرگش می گذرد آن قدر جالب و دل انگیز است؟!

یک دلیل روشن آن عدم یکنواختی است.

نظام «نور» و «ظلمت» و آمد و شد شب و روز که قرآن در آیات مختلفش روی آن تکیه کرده یک اثر مهمّش پایان دادن به زندگی یکنواخت انسان هاست، چرا که اگر همواره خورشید در یک گوشه آسمان، یکنواخت به کره زمین می تابید، نه تغییر حالتی داشت و نه پرده طلایی شب جای آن را می گرفت، گذشته از اشکالات دیگر، در مدت کوتاهی همه انسان ها خسته می شدند.

روی این حساب باید قبول کرد که حداقل بخشی از مشکلات و حوادث ناگوار زندگی این فلسفه را دارد که به بقیه زندگی روح می دهد و آن را شیرین و قابل تحمل می سازد، ارزش نعمت ها را آشکار می کند، و به انسان امکان می دهد که از مواهبی که در دست دارد حداکثر بهره برداری کند.

قابل مطالعه

آیت الله مکارم شیرازی

50درس اصول عقاید برای جوانان

به یاد شهید مرتضی آوینی اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83
استعمار ادبی

استعمار ادبی

بسم الله الرحمن الرحیم

7- استعمار ادبی!

اشاره

ادبیّات «غرب» امروز به سرعت در «شرق» نفوذ و گسترش پیدا می کند، و نه تنها اصالت ادبیات شرقی را از میان می برد بلکه تدریجاً آن را تحت الشعاع خود قرار می دهد، و عجیب و اسف آور این که: این نفوذ و گسترش ادبیات غربی به صورت «افتخارآمیزی» از طرف مردم شرق پذیرفته می شود.

مثلًا امروز در تمام مدارس شرقی یک زبان خارجی (سابقاً بیشتر زبان فرانسه و امروز انگلیسی) به عنوان یک برنامه قطعی و ضروری تدریس می گردد، و با گذشت زمان چنین احساس می شود که اگر شرقیها اقلًا یک زبان خارجی ندانند زندگی کردن برای آنها مشکل خواهد شد، فرق نمی کند در رشته های علمی و صنعتی کار کنند یا تاجر و کاسب و کارگر باشند.

تدریس زبان خارجی (زبان غربی) از دبیرستانها کم کم به دبستانها و کودکستانها سرایت نموده، تدریجاً همه جا را فرا خواهد گرفت.

ولی بدیهی است در غرب وضع طور دیگری است، در آن جا هرگز احساس ضرورتی نسبت به فرا گرفتن زبانهای شرقی نمی شود، یعنی آنها بدون تحصیل زبانهای شرقی می توانند نان بخورند و زنده بمانند، تنها کسانی به دنبال زبانهای شرقی می روند که بناهست برای خدمت در «مستعمرات» یا کشورهای به ظاهر مستقل شرقی اعزام شوند.

جالب این جاست که زبانهای خارجی برای ما شرقیها خیلی شیرین، بامزه، آهنگ دار و زیباست، ولی مسلّماً برای غربیها که می خواهند زبانهای ما را بیاموزند غالباً دشوار و نامأنوس و ناراحت کننده است!

البته این طبیعی است که دول فاتح و پیروز «ادبیّات» خود را که کلید تمام مسائل علمی، اقتصادی و سیاسی آنها محسوب می شود بر ملّتهایی که تحت نفوذ آنها قرار گرفته اند تحمیل کنند، شاید کلمه «تحمیل» هم در این جا صحیح نباشد چه این که ادبیات غربی بدون احتیاج به یک «گذرنامه» همراه صنایع آنها، همراه متخصّصین آنها، همراه علوم و داروهای آنها، به صورت یک «لازم لاینفک» از دروازه های شرق عبور کرده، در همه جا پراکنده می شود. غرب زدگی «شرقیها» و احساس حقارت غلط و بی منطقی که در برابر غربیها دارند نیز به سرعت سیر و عمق نفوذ آن می افزاید.

مثلًا در نظر سیاستمداران شرقی کلمه «پارلمان» و «فراکسیون» از کلمه «مجلس» و «شعبه» بسیار وزین تر و پر شکوه تر است.

تجار از کلمه «بورس» و «کردیت» خیلی بیش از کلمه «مرکز داد و ستد» لذّت می برند.

در ذائقه مردم کوچه و بازار کلمه «مدرن» خیلی بیش از کلمه «تازه» مزه می کند، مدرن در نظر آنها خیلی نو است در حالی که کلمه «تازه» که معادل آن است بوی کهنگی می دهد.

در نظر فرنگیها کلمه «کنفراس» و «سمینار» خیلی از کلمه «سخنرانی» و «جلسه بحث و بررسی» معنا دارتر است!

....

نفوذ ادبیّات غربی در شرق نه تنها از طریق مفردات، بلکه از طریق سبک جمله بندیهای به وسیله روزنامه نگاران مجله نویسهای کپیه بردار از مطبوعات غربی؛ و از طریق اشعار نو (البتّه به سبک غلط آن) که تراوش طبع عالی و بلند پرواز! «نور پردازان غرب زده» ماست در حال توسعه است.

کار استعمار ادبی بجایی رسیده که اگر طبیب (مثلًا) برای آرامش و تقویت قلب ما قطره «والریان» به همین نام لاتینی می دهد، قطره شفابخشی است که طپش قلب را آرام، و روح را نشاط، و اعصاب را کاملًا تقویت می بخشد.

امّا اگر روزی بما بگوید «والریان» همان «سنبل الطیب» خودمان است که نوع تازه آن در دکّانهای عطّاری پیدا می شود، یک مرتبه تأثیر عمیق طبّی آن از بین می رود، نه آرامشی به قلب می دهد، نه نشایطی به روح، و نه قوّتی به اعصاب، و یک چیز هجو و کهنه و بی مصرفی از آب در می آید!

البتّه همان طور که گفته شد ادبیّات یک ملّت کلید تمام مسائل مربوط به آنهاست، و نفوذ و گسترش یک زبان بیگانه در ادبیّات ما دلیل روشنی بر توسعه نفوذ آنها در همه شؤون زندگی ما خواهد بود، نفوذی که به این سادگی و آسانی ریشه کن نمودن آن ممکن نخواهد شد؛ و بدون ریشه کن نمودن آن هم استقلال کامل میسر نخواهد گردید.

نگارنده هرگز مایل نیست از این گفتار نتیجه بگیرید که می خواهیم بگوییم شرقیها نباید زبان های خارجی را بیاموزند، چه این که این سخن بقدری زننده است که زبان گوینده اش را فوراً می سوزاند!، و مفهوم آن این است که خدای نکرده ما بگوییم باید به دوران «کجاوه» و «پالکی» بازگشت نمود.

پس همان طور که ما اتومبیلهای آنها، ماشین های آن ها (نمی دانم چه تعبیری کنم که کلمه خارجی نباشد) را سوار می شویم و «کلّی» به جان آنها دعا می کنیم باید چشممان کور شود ادبیّات آنها را که به منزله «لوازم یدکی» این مصنوعات است بپذیریم و اگر احیاناً دچار کمبود الفاظ شدیم به خارج «سفارش» دهیم!

نه از سخنان گذشته ما آن چنان استنباط نکنید، منظور ما فقط این بود که اگر روزگاری احتیاج ما به صنایع آنها کم شود و صنایع داخلی ما جای مصنوعات آنها را بگیرد مسلماً به همان نسبت، نیاز ما به ادبیات آنها نیز کم خواهد شد، و تدریجاً به «استعمار ادبی» که کلید خیلی چیزهاست پایان داده خواهد شد، پس برای به دست آوردن «استقلال کامل ادبی و فرهنگی» باید نخست «استقلال اقتصادی» تأمین گردد و «استقلال اقتصادی»، نیز مرهون «استقلال فکری» است.

مطالعه و خرید کتاب

عنوان و نام پدیدآور : اسرار عقب ماندگی شرق/ ناصر مکارم شیرازی.

مشخصات نشر : قم: نسل جوان،

موضوع : اسلام و مسائل اجتماعی

شماره کتابشناسی ملی : م 7-971
پیشکش به روح شهید امیر حسین سیفی صلوات
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83
گرفتار ساختیم تا روی آورند

گرفتار ساختیم تا روی آورند

بسم الله الرحمن الرحیم

درس سوّم فلسفه آفات و شرور

از قدیم ترین ایام تا امروز گروهی از ناآگاهان بر عدالت خدا خرده گرفته اند، و مسائلی را مطرح نموده اند که به اعتقاد آنها با عدالت خدا سازگار نیست، و حتّی گاه آنها را نه تنها دلیل بر نفی عدالت که دلیلی بر انکار وجود خدا پنداشته اند!

از جمله، وجود حوادث ناگوار مانند طوفان ها و زلزله ها و مصائب دیگر که همگانی است.

و همچنین تفاوت هایی که در میان انسان ها دیده می شود.

و نیز شرور و آفت هایی که دامن انسان یا نباتات و موجودات دیگر را می گیرد.

این بحث گاهی در ضمن بحث های مربوط به خداشناسی در برابر مادّیّین مطرح می شود و گاه در بحث عدل پروردگار و ما آن را در این بحث طرح

می کنیم.

و برای این که بدانیم تا چه اندازه در تحلیل دقیق، این پندارها نادرست است، باید بحث مشروحی در این زمینه داشته باشیم و امور زیر را دقیقاً بررسی کنیم.

50 درس اصول عقائد برای جوانان، ص: 94

1- قضاوت نسبی و معلومات محدود

معمولًا همه ما در قضاوت های خود و تشخیص مصداق ها روی رابطه ای که اشیاء با ما دارند تکیه می کنیم. مثلًا می گوییم فلان چیز دور یا نزدیک است یعنی نسبت به ما.

یا فلان کس قوی یا ضعیف است، یعنی با مقایسه به وضع روحی یا جسمی ما، او دارای چنین حالتی است. در مسائل مربوط به خیر و شر و آفت و بلا نیز داوری مردم غالباً همین گونه است.

مثلًا اگر بارانی در سطح منطقه ببارد، ما کار نداریم که تأثیر این باران در مجموع چگونه بوده است، ما تنها به محیط زندگی و خانه و مزرعه خودمان، و یا حداکثر شهرمان نگاه می کنیم، اگر اثر مثبتی داشته می گوییم نعمت الهی بود، اگر منفی بوده نام «بلا» بر آن می گذاریم.

هنگامی که ساختمان فرسوده را برای نوسازی ویران می کنند و ما به عنوان یک راهگذر تنها از گَرد و غبار آن سهمی داریم می گوییم چه حادثه شری است، هر چند در آینده در آنجا بیمارستانی ساخته شود که افراد دیگری از آن استفاده کنند، و هر چند در مثال باران، در مجموع منطقه اثرات مثبتی پیدا شده باشد.

در قضاوت سطحی و عادی نیش مار را آفت و شر می شمریم، بی خبر از این که همین نیش و زهر یک وسیله مؤثّر دفاعی برای این حیوان است، و غافل از این که گاهی از همین زهر، داروهای حیات بخش می سازند که جان هزاران 

انسان را نجات می دهد.

بنابراین اگر ما بخواهیم گرفتار اشتباه نشویم باید به معلومات محدودخود نگاه نکنیم، و در قضاوت ها تنها روی روابط اشیا با خودمان ننگریم بلکه تمام جوانب را در نظر بگیریم و قضاوت همه جانبه کنیم.

اصولًا حوادث جهان مانند حلقه های زنجیر به هم پیوسته است:

طوفانی که امروز در شهر ما می وزد و باران سیل آسائی که فرو می ریزد یک حلقه از این سلسله طولانی است که با حوادث نقاط دیگر کاملًا به هم مربوط است، و همچنین با حوادثی که در «گذشته» روی داده یا در «آینده» روی می دهد ارتباط دارد.

نتیجه این که انگشت روی یک قسمت کوچک گذاردن و درباره آن قضاوت قطعی کردن از منطق و عقل دور است.

آنچه قابل انکار است آفرینش «شر مطلق» است امّا اگر چیزی از جهاتی خیر و از یک جهت شر است و خیر آن غلبه دارد بی مانع است، یک عمل جرّاحی از جهاتی ناراحت کننده و از جهات بیشتری مفید است بنابراین خیر نسبی است.

باز برای توضیح بیشتر به مثال زلزله دقّت می کنیم: درست است که در یک نقطه ویرانی هایی به بار می آورد امّا ارتباط زنجیره ای آن را با مسائل دیگر در نظر بگیریم چه بسا قضاوت ما عوض شود.

آیا زلزله مربوط به حرارت و بخارات درون زمین است یا مربوط به جاذبه ماه که پوسته خشک و جامد زمین را به سوی خود می کشد و گاه می شکند، و یا مربوط به هر دو است؟ دانشمندان نظرات گوناگونی اظهار کرده اند.

ولی هر کدام اینها باشد باید آثار دیگر آن را در نظر گرفت، یعنی باید

بدانیم که حرارت درون زمین چه اثری در ایجاد منابع نفتی که مهم ترین ماده انرژی زا در عصر ماست و همچنین تولید زغال سنگ و مانند آن می گذارد؟! بنابراین خیر نسبی است.

و نیز جزر و مد حاصل از جاذبه ماه در دریاها چقدر برای زنده نگاه داشتن آب دریاها، و موجودات آن و گاه آبیاری سواحل خشک در آنجا که آبهای شیرین به دریا می ریزد تأثیر دارد، آن نیز خیر نسبی است.

اینجاست که می فهمیم قضاوت های نسبی و معلومات محدود ماست که این امور را به صورت نقاط تاریک در صحنه آفرینش جلوه گر ساخته است، و هر قدر در ارتباط و پیوند حوادث و پدیده ها بیشتر بیندیشیم به اهمیّت آن مطلب آشناتر می شویم.

قرآن مجید به ما می گوید: «و ما اوتیتم من العلم الا قلیلا»؛

«بهره شما از علم و دانش اندک است».

و با این علم و دانش اندک نباید در قضاوت عجله کرد.

***

2- حوادث ناخوشایند و هشدارها

همه ما افرادی را دیده ایم که وقتی غرق نعمتی می شوند گرفتار «غرور و خودبینی» می گردند، و در این حالت بسیاری از مسائل مهم انسانی و وظایف خود را به دست فراموشی می سپارند.

و نیز همه ما دیده ایم که در هنگام آرام بودن اقیانوس زندگی و راحتی و آسایش کامل چگونه یک حالت «خواب زدگی و غفلت» به انسان دست می دهد که اگر این حالت ادامه یابد منجر به بدبختی انسان می گردد.

بدون شک قسمتی از حوادث ناخوشایند زندگی برای پایان دادن به آن حالت غرور، و از بین بردن این غفلت و خواب زدگی است.

حتماً شنیده اید که رانندگان با تجربه از راه های صاف و هموار که خالی از

هر گونه پیچ و خم و فراز و نشیب و گردنه هاست شکایت دارند، و این جادّه ها را خطرناک توصیف می کنند، چرا که یکنواختی این جاده ها سبب می شود راننده در یک حال خواب زدگی فرو رود، و درست در اینجاست که خطر به سراغ او می آید.

حتّی دیده شده در بعضی از کشورها در این گونه جادّه ها فراز و نشیب ها و دست اندازهای مصنوعی ایجاد می کنند تا جلو این گونه خطرات را بگیرند.

مسیر زندگانی انسان نیز عیناً به همین گونه است. اگر زندگی فراز و نشیب و دست اندازی نداشته باشد و اگر گهگاه حوادث نامطلوبی پیش نیاید، آن حالت غفلت و بی خبری از خدا و از سرنوشت و از وظائفی که انسان بر عهده دارد حتمی است.

هرگز نمی گوییم انسان باید با دست خود حوادث ناخوشایند بیافریند و به استقبال ناراحتی ها برود، چرا که همیشه این امور در زندگی انسان بوده و هست، بلکه می گوییم باید توجه داشته باشد که فلسفه قسمتی از این حوادث این است که جلو غرور و غفلت را که دشمن سعادت او است بگیرد، تکرار می کنیم این فلسفه قسمتی از این حوادث ناخوشایند است نه همه آنها، چرا که بخش های دیگری وجود دارد که به خواست خدا بعداً از آن سخن خواهیم گفت.

کتاب بزرگ آسمانی ما قرآن مجید در این زمینه چنین می گوید:

«فاخذناهم بالبأساءِ و الضراءِ لعلّهم یتضرعون»؛

«ما آنها را به حوادث سخت و دردناک و رنج ها گرفتار ساختیم تا به درگاه خدا روی آورند».

بیشتر خواندن

50 درس اصول عقاید برای جوانان:آیت الله مکارم شیرازی

ص93 الی98

هدیه به شهید ناصرالدین باغانی صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83

اللهم عجل الولیک الفرج

بسم الله الرحمن الرحیم

در این روز های کرونایی یاد برادرا و خواهرای مسلمونمون هم باشیم.حداقل کاری که می تونیم براشون بکنیم دعاست...

اللهم عجل الولیک الفرج

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
13 83

چه سالی می شود امسال

......

چه بنویسم از آن گودال از آن قعر السجون از زخم

از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت

تمام کشور من کاظمین کوچک مردی‌ست

که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت

 تمام سرزمینم غرق در موسی بن جعفر شد

تو حوّل حالنایی حال و روزم با تو بهتر شد

 تو مثل جان درون خاک من هر گوشه پنهانی

تو شیرازی خراسانی قمی آری تو ایرانی

کنون دریای طوفانی‌ست ایران ناخدایی کن

نمک گیر تبار توست این کشور دعایی کن

دلم روشن نگاهم گرم حالم احسن الاحوال

به لطف روضه‌های تو چه سالی می‌شود امسال

که ایران در تو می‌بیند بهار سرزمینش را

کنار سفره باب الحوائج هفت سینش را

حمیدرضا برقعی

تقدیم شهیدسیدرضا کامیاب صلوات

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
13 83

صفحه علمدار گرافیک

 

صفحه ی علمدار گرافیک( t.me/AlamdarGraphic )

از کار های خوب حمایت کنیم تا زیاد بشن...

شادی شهید علمدار صلوات

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
13 83
نعمتی جالب به نام بیان

نعمتی جالب به نام بیان

........آیه بعد به یکی از مهمترین نعمتها بعد از نعمت آفرینش انسان،اشاره کرده می افزاید:"خداوند بیان را به او تعلیم کرد"( عَلَّمَهُ الْبَیٰانَ ).

"بیان"از نظر مفهوم لغت معنی گسترده ای دارد،و به هر چیزی گفته می شود که مبین و آشکار کننده چیزی باشد،بنا بر این نه فقط نطق و سخن را شامل می شود که حتی کتابت و خط و انواع استدلالات عقلی و منطقی که مبین مسائل مختلف و پیچیده است همه در مفهوم بیان جمع است،هر چند شاخص این مجموعه همان"سخن گفتن"است.

گرچه ما به خاطر عادت به سخن گفتن آن را مساله ساده ای فکر می کنیم، ولی در حقیقت سخن گفتن از پیچیده ترین و ظریف ترین اعمال انسان است، بلکه می توان گفت هیچ کاری به این ظرافت و پیچیدگی نیست! زیرا از یک سو دستگاههای صوتی برای ایجاد اصوات مختلف با یکدیگر همکاری می کنند،ریه هوا را در خود جمع می کند و آن را تدریجا از حنجره بیرون می فرستد،تارهای صوتی به صدا در می آیند،و صداهای کاملا متفاوت که بعضی نشانه رضا و دیگری خشم و دیگری استمداد و دیگری تکلم و دیگری محبت یا عداوت است ایجاد می کنند،سپس این صداها با کمک زبان و لبها و دندانها و فضای دهان،حروف الفبا را با سرعت و ظرافت خاصی به وجود می آورند، و به تعبیر دیگر آن صدای ممتد و یک نواخت که از حنجره بیرون می آید به اشکال و اندازه های مختلف بریده می شود و حروف از آن تشکیل می گردد.

از سوی دیگر مساله وضع لغات پیش می آید که انسان بر اثر پیشرفت فکری لغات گوناگون برای انواع نیازهای مادی و معنویش وضع می کند، و عجب اینکه هیچگونه محدودیتی برای انسان در وضع لغات نیست،و تعدادزبانهای موجود در دنیا به قدری زیاد است که دقیقا نمی توان آنها را احصا کرد، و حتی با گذشت زمان لغات و زبانهای جدیدی تدریجا تشکیل می شود.

بعضی تعداد زبانهای موجود در دنیا را سه هزار زبان!می دانند،و بعضی این عدد را بالاتر از این ذکر کرده اند ولی به نظر می رسد که هدف،شمارش اصول السنه بوده و گرنه اگر زبانهای محلی را در نظر بگیریم مطلب از این هم فراتر خواهد بود تا آنجا که گاه دیده شده دو روستای مجاور با دو زبان مختلف محلی صحبت می کنند.

از سوی سوم مساله تنظیم جمله بندیها و استدلالات یا بیان احساسات از طریق عقل و فکر پیش می آید که روح بیان و نطق است،و به همین دلیل سخن گفتن مخصوص انسانهاست.

درست است که بسیاری از حیوانات برای تفهیم نیازهایشان اصوات مختلفی ایجاد می کنند،ولی تعداد این اصوات بسیار محدود و گنگ و مبهم است،در حالی که بیان به صورت گسترده و نامحدود در اختیار انسانها قرار دارد،چرا که خداوند قدرت فکری لازم را برای سخن گفتن به آنها بخشیده است.

از اینها که بگذریم اگر نقش"بیان"را در تکامل و پیشرفت زندگی انسانها،و پیدایش و ترقی تمدنها در نظر بگیریم یقین خواهیم کرد که اگر این نعمت بزرگ نبود انسان هرگز نمی توانست تجربیات و علوم خود را به سادگی از نسلی به نسل دیگر منتقل سازد،و باعث پیشرفت علم و دانش و تمدن و دین و اخلاق گردد،و اگر یک روز این نعمت بزرگ از انسانها گرفته شود جامعه انسانی به سرعت راه قهقرا را پیش خواهد گرفت،و هر گاه بیان را به معنی وسیع آن که شامل خط و کتابت و حتی انواع هنرها می شود تفسیر کنیم نقش

فوق العاده مهم آن در زندگی انسانها روشنتر می گردد.

اینجاست که می فهمیم چرا بعد از نعمت خلقت انسان سخن از تعلیم بیان در این سوره رحمن که مجموعه ای است از مواهب پروردگار به میان آمده

فَبِأَیِّ آلاٰءِ رَبِّکُمٰا تُکَذِّبٰانِ

منبع:تفسیر نمونه

شادی شهید عبدالرحیم ربانی شیرازی صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83
با رمز یازهرا(س)

با رمز یازهرا(س)

 

چگونه لبی بخندد که در آن جمع ابراهیم(هندوزاده)نباشد؟

چگونه لبی بخندد که در آن جمع محمد(نصراللهی)نباشد؟

چگونه لبی بخندد که در آن جمع علمدار لشکر ثارالله احمد امینی نباشد؟

چگونه لبی بخندد که طلبه شجاع و ایثار گر حسن یزدانی نباشد؟

چگونه لبی بخندد که عارف ما عاشق ما مخلص ما (محمد)حسین(یوسف اللهی) آقای ما نباشد؟

مادران شهدا

امروز در جمع این پنج تن ما حمزه ای داریم که به منزله حمزه سیدالشهدا که در جنگ احد پیامبر فرمودند:حمزه گریه کن ندارد.

مادر هندوزاده!مادر ذوالفقاری!مادر یزدانی!مادر شهدا!محمد نصراللهی مادر ندارد.

.....

مردم!

خدا می داند که آخرین گفتار همه بسیجی های مظلوم و همه پابرهنه ها وهمه مستضعفین جبهه ها و همه گردن کج ها در پیشگاه خدا این بود:خدایا!نیاید آن روزی که ماببینیم ملت ما سرافکنده است.

خدایا!در این 22بهمن ملت ما را سربلند کن.

سخنرانی حاج قاسم سلیمانی در تشییع شهدای والفجر8

برگرفته از کتاب حاج قاسم،جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی،انتشارات یا زهرا(س)

پیشکشیِ شهید قاسم سلیمانی ،صلوات

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83

همرزم:روز نبرد22بهمن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
13 83