بسم الله الرحمن الرحیم

چرا نام امامان(ع) در قرآن نیامده است؟

قسمت اول

راز این مسئله طی پی جویی در قرآن به دست می آید.اصولا قرآن به جای معرفی شخص به معرفی شخصیت می پردازد.در رابطه با امامان(ع)قرآن شخصیت های ممتاز شان را بیان می کند نه شناسنامه آنها.

اما حکمت این شیوه ی بیان چیست؟

می توانیم این شیوه را آشکار گویی در عین رمز گونگی بنامیم.چرا که قرآن آیات تطهیر و ابلاغ و اکمال و مباهله و ...را در لابه لای مطالب دیگر بیان می کند هرچند دلایل محکمی از نظر تاریخی و سیاق آیات وجود دارد که ارتباط آن ها را با اهل بیت (ع)روشن می سازد.

اما حکمت های این کار:

انگشت گذاشتن روى اشخاص در مواردى، چندان نقشى در روشنگرى ندارد؛ بلکه در
نهایت به نوعى پیروى کورکورانه مى کشاند. البته این مانع نیست که در موارد بایسته،
افراد نیز معرفى شوند؛ ولى اساسا معرفى شخصیت، معرفى الگوها است و در نتیجه جامعه
را به جاى گرایش هاى تعصب آمیز جاهلانه، به سمت تعقّل، ژرف اندیشى و توجّه به
ملاک ها، فضایل و امتیازات واقعى سوق مى دهد.

 


۴ـ۲. معرفى شخصیت زمینه ساز پذیرش معقول است؛ در حالى که معرفى شخص در بعضى موارد
موجب دافعه مى شود. این روش، به ویژه در شرایطى که شخص از جهاتى تحت تبلیغات سوء
قرار گرفته و یا جامعه به هر دلیلى آمادگى پذیرش وى را ندارد، بهترین روش است. این
مسئله دقیقا در مورد امیرمؤمنان علیه السلاموجود داشته است.

 


براى شناخت درست این موضوع باید شرایط و ویژگى هاى جامعه اسلامى در زمان نزول قرآن
را در نظر گرفت تا در پرتو آن، بتوان به درک صحیحى از مسئله نایل آمد. بررسى دقیق
این مسئله از گنجایش این نوشتار خارج است؛ لیکن به اختصار مى توان گفت به استثناى
اندکى از مؤمنان برجسته، اکثریت جامعه صدر اسلام نسبت به اهل بیت علیهم السلام - به
ویژه حضرت على علیه السلام - پذیرش لازم را نداشتند. پیامبر صلى الله علیه و آله
نیز در مقاطع مختلف، با دشوارى هاى زیادى، آن حضرت را مطرح مى ساخت و در هر مورد،
با نوعى واکنش منفى و مقاومت رو به رو مى شد. دلایل این امر متعدد است؛ از جمله:

 


الف. بسیارى از مخالفان، کسانى بودند که تا مدتى پیش، در صف معارضان اسلام قرار
داشتند و رویاروى خود، شمشیر امام على علیه السلام را دیده و از همان زمان کینه وى
را به دل گرفته بودند. حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یکى از علل روى گردانى مردم از
آن حضرت را همین نکته (نکیر سیفه) بیان فرموده است.

 


ب. تفکرات و سنت هاى غلط جاهلى، هنوز بر اندیشه مردم حاکم بود و آنان امورى مانند
گرایش هاى قبیله اى، مسئله سنّ و ... را در امور سیاسى دخیل مى دانستند. لذا مثلاً
به بهانه جوان بودن حضرت على علیه السلام، وى را چندان شایسته براى رهبرى جامعه
نمى دانستند.

 


ج. تفکّرى خطرناک در سطح جامعه تبلیغ مى شد، مبنى بر اینکه پیامبر
صلى الله علیه و آله درصدد است خویشان خود را براى همیشه، بر مسند قدرت و حکومت
بنشاند. در این راستا خدمات ارزنده آن حضرت را نوعى بازى سیاسى تفسیر مى کردند که
براى چنگ اندازى به حکومت، براى خود و اهل بیتش انجام داده است. بازتاب این مسأله
در برخورد جابربن نضر یا حارث بن النعمان الفهرى با پیامبر صلى الله علیه و آله پس
از واقعه غدیر
و نیز در سخنان یزید پس از شهادت امام حسین علیه السلام کاملاً روشن است.

 

خلاصه نویسی از کتاب امام شناسی(پرسشها و پاسخهای دانشجویی.ج4ص67-71

پی نوشت:بیشتر بخوانید

صلواتی تقدیم به شهید عباس بابایی

من غدیریم!wink