بسم الله الرحمن الرحیم

صفحه 43 کتاب سیره پیشوایان-مهدی پیشوایی

عفیف بن قیس کندی می گوید:

من در زمان جاهلیت،بازرگان عطر بودم.در یکی از سفرهای تجارتی وارد مکه شدم و مهمان عباس{یکی از بازرگانان بزرگ مکه}شدم،در یکی از روزها در مسجدالحرام در کنار عباس نشسته بودم ،در این هنگام که خورشید به اوج رسیده بود،جوانی به مسجد درآمد که صورتش همچون قرص ماه نورانی بود،نگاهی به آسمان کرد و سپس رو به کعبه ایستاد و شروع به خواندن نماز کرد،چیزی نگذشت که نوجوانی خوش سیما به وی پیوست و در سمت راست او ایستاد.سپس زنی که خود را پوشانده بود،آمد و در پشت سر آن دو نفر قرار گرفت و هر سه باهم مشغول نماز و رکوع و سجود شدند.من {از دیدن این منظره که در مرکز بت پرستان سه نفر آیین دیگری غیر از مرام بت پرستی را برگزیده اند}در شگفت ماندم،روبه عباس کرده و گفتم:حادثه بزرگی است!او نیز این جمله را تکرار کرد و افزود:آیا این سه نفر را می شناسی؟گفتم:نه.گفت:نخستین کسی که وارد شد و جلوتر از هر دو نفر ایستاد،برادرزاده من محمد بن عبدالله ص و دومین فرد برادرزاده دیگر من علی بن ابی طالب ع و سومین شخص همسر محمد است و او مدعی است که آیین وی از طرف خداوند نازل شده است و اکنون در روی زمین،جز این سه نفر کسی از این دین پیروی نمی کند.

صلواتی تقدیم به شهید محسن حججی