آیه 225.سوره ی بقره
وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ
«کرسى» از نظر ریشه لغوى از «کِرْس» (بر وزن ارث) گرفته شده که به معنى اصل و اساس مى باشد و گاهى نیز به هر چیزى که بهم پیوسته و ترکیب شده است گفته مى شود، و به همین جهت به تخت هاى کوتاه «کُرْسى» مى گویند و نقطه مقابل آن «عَرْش» است که به معنى چیز «مسقّف»، یا خود سقف و یا تخت پایه بلند مى آید.
و از آنجا که استاد و معلم به هنگام تدریس و تعلیم بر کرسى مى نشیند گاهى کلمه کرسى کنایه از «علم» مى باشد.
و نظر به این که «کرسى» تحت اختیار و زیر نفوذ و سیطره انسان است، گاهى به صورت کنایه از «حکومت»، «قدرت» و فرمانروائى بر منطقه اى به کار مى رود.
در آیه بالا مى خوانیم: کرسى خداوند همه آسمان ها و زمین را در بر مى گیرد، کرسى در اینجا به چند معنى مى تواند باشد:
الف: منطقه قلمرو حکومت ـ یعنى خداوند بر همه آسمان ها و زمین حکومت مى کند و منطقه نفوذ او همه جا را در بر گرفته و به این ترتیب کرسى خداوند مجموعه عالم ماده اعم از زمین و ستارگان و کهکشان ها و سحابى ها است.
طبیعى است «عرش» طبق این معنى باید مرحله اى بالاتر و عالى تر از جهان ماده بوده باشد (زیرا گفتیم عرش در لغت به معنى سقف و سایه بان و تخت هاى پایه بلند است به عکس کرسى) و در این صورت، معنى «عرش» عالم ارواح و فرشتگان و جهان ماوراء طبیعت خواهد بود، البته، این در صورتى است که: عرش و کرسى در مقابل هم قرار گیرند که یکى به معنى «عالم ماده و طبیعت» و دیگرى به معنى «عالم ماوراء طبیعت» است.
ولى چنان که در ذیل آیه 54 سوره «اعراف» خواهد آمد عرش معانى دیگرى نیز دارد و مخصوصاً اگر در مقابل کرسى ذکر نشود ممکن است به معنى مجموع عالم هستى بوده باشد.
ب: منطقه نفوذ علم ـ یعنى علم خداوند به جمیع آسمان ها و زمین احاطه دارد و چیزى از قلمرو نفوذ علم او بیرون نیست; زیرا همان طور که گفتیم کرسى گاهى کنایه از علم مى باشد.
در روایات متعددى نیز روى این معنى تکیه شده است از جمله «حفص بن غیاث» نقل مى کند: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: منظور از «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» چیست؟
فرمود: «منظور علم او است».(1)
ج: موجودى وسیع تر از تمام آسمان ها و زمین ـ که از هر سو آنها را احاطه کرده است و به این ترتیب معنى آیه چنین مى شود: کرسى خداوند همه آسمان ها و زمین را در بر گرفته و آنها را احاطه کرده است.
این تفسیر در حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام) نقل شده آنجا که مى فرماید: الْکُرْسِیُّ مُحِیطٌ بِالسَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ ما بَیْنَهُما وَ ما تَحْتَ الثَّرى:
«کرسى احاطه به زمین، آسمان ها و آنچه ما بین آنها و آنچه در زیر اعماق زمین قرار گرفته است، دارد».(2)
حتى از پاره اى از روایات استفاده مى شود: کرسى به مراتب از آسمان ها و زمین وسیع تر است، به طورى که مجموعه آنها در برابر کرسى، همچون حلقه اى است که در وسط بیابانى قرار داشته باشد از جمله از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمود: مَا السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ عِنْدَ الْکُرْسِىِّ اِلاّ کَحَلْقَةِ خاتَم فِى فَلاة وَ مَا الْکُرْسِىُّ عِنْدَ الْعَرْشِ اِلاّ کَحَلْقَة فِى فَلاة:
«آسمان ها و زمین در برابر کرسى، همچون حلقه انگشترى است در وسط یک بیابان و کرسى در برابر عرش همچون حلقه اى است در وسط یک بیابان».(3)
البته، معنى اول و دوم کاملاً مفهوم و روشن است ولى، معنى سوم چیزى است که هنوز علم و دانش بشر نتوانسته است از آن پرده بر دارد; زیرا وجود چنان عالمى که آسمان ها و زمین را در بر گرفته باشد و به مراتب وسیع تر از جهان ما باشد، هنوز از طرق متداول علمى اثبات نشده است، در عین حال، هیچگونه دلیلى بر نفى آن نیز در دست نیست.
بلکه همه دانشمندان، معترف اند: وسعت آسمان و زمین در نظر ما با پیشرفت وسائل و ابزار مطالعات نجومى روز به روز بیشتر مى شود و هیچ کس نمى تواند ادعا کند، وسعت عالم هستى به همین اندازه است که علم امروز موفق به کشف آن شده است بلکه، به احتمال قوى عوالم بى شمار دیگرى وجود دارد که از قلمرو دید وسائل امروز ما بیرون است.
ناگفته نماند که: تفسیرهاى سه گانه بالا هیچ منافاتى با هم ندارد و جمله «وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمواتِ وَ الْأَرْضِ» مى تواند هم اشاره به نفوذ حکومت مطلقه و قدرت پروردگار در آسمان ها و زمین باشد، هم نفوذ علمى او و هم جهانى وسیع تر از این جهان که آسمان و زمین را در بر گرفته است.
و در هر صورت این جمله، جمله هاى ما قبل آیه را که درباره وسعت علم پروردگار بود، تکمیل مى کند.
نتیجه این که: حکومت و قدرت پروردگار، همه آسمان ها و زمین را فرا گرفته و کرسى علم و دانش او به همه این عوالم احاطه دارد، و چیزى از قلمرو حکومت و نفوذ علمى او بیرون نیست
ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 259، حدیث 1036 ـ «بحار الانوار»، جلد 4، صفحه 89، و جلد 55، صفحه 28 ـ «معانى الاخبار»، صفحه 30 (انتشارات جامعه مدرسین، 1361 هـ ش) ـ تفسیر «المیزان»، جلد 2، صفحه 339.
2 ـ «نور الثقلین»، جلد 1، صفحه 260، حدیث 1042 ـ «کافى»، جلد 1، صفحه 130 (دار الکتب الاسلامیة) ـ «بحار الانوار»، جلد 55، صفحه 10.
3 ـ «مجمع البیان»، جلد 1 و 2، صفحه 362 ـ «بحار الانوار»، جلد 55، صفحه 2.
از رو بخوانید
تفسیر نمونه.ج2.آیت الله مکارم شیرازی
تقدیم به ساحت مقدس امیرالمومنین(ع)